نماد سایت RejsRejsRejs

آلبورگ: از کشورهای بزرگ خارجی گرفته تا ماجراهای روزمره محلی

اسکله آلبورگ - جوتلند شمالی - بازدید از جوتلند شمالی

Af مته فاگلسانگ

ماجراهای روزمره شمال جوتلند

هفته اول ماه ژوئن بود و ما تقریباً از نیمه اول خارج از کشور با "لاک پشت" مربی قرمز VW کالیفرنیا از سال 92 بازگشته بودیم. دقیق تر ، ما در خانه بودیم دانمارک به مدت 2 هفته و فقط نزدیکترین خانواده و چند دوست را دیدم. اما اکنون این مورد در مورد موارد جدید بود ماجراجویی ، یعنی "Nordjyske Hverdagseventyr".

این ایده ای بود که بوجود آمده بود زیرا ما توسط کتابخانه های شمال جوتلند استخدام شده بودیم تا 8 مورد از نورجیسکه شهرداری ها و ارائه سخنرانی هایی در مورد گفتن همه چیز و حرکت با ماشین برای سفر به دور دنیا به عنوان بخشی از پروژه خود "Kulturkaravanen".

و سپس مارک از رادیو Nordjyske ، که هر 3-4 بار با ما مصاحبه کرده بود ، پرسید. هفته ای که ما رفته ایم ، خواه در تابستان وقتی در خانه بودیم باید کاری سرگرم کننده از طریق رادیو انجام دهیم یا نه دانمارک. ما در آن شرکت کردیم - و سپس ایده "Nordjyske Hverdagseventyr" ایجاد شد.

معاملات سفر: استراحتی کوتاه در کوههای دانمارک

'Nordjyske Hverdagseventyr' چیست؟

به طور خلاصه ، ایده این است که ما - مورتن ، متت و لاک پشت اتومبیل - در اوایل تابستان و پاییز 2018 به طور هم زمان به مدت یک هفته از 11 شهرداری شمال جوتلند بازدید می کنیم و به ماجراجویی می پردازیم و "ماجراهای روزمره" را تجربه می کنیم. اصطلاح ما برای ماجراجویی چیزی است که شما می توانید در منطقه محلی خود بپذیرید ، بدون اینکه هزینه خاصی داشته باشد ، و بدون اینکه به زمان یا آمادگی زیادی نیاز داشته باشد.

و اکنون هفته اول پروژه ما "Nordjyske Hverdagseventyr" شده است. ممکن است بعد از بازگشت به دانمارک ، ما احتمالاً آمده بودیم که همه را خیلی کمی با هم فشار دهیم.

صبح دوشنبه این هفته وقتی در یک جلسه تیمی در رابطه با سخنرانی ای که قرار بود روز بعد برگزار کنیم در فلنسبورگ بیدار شدیم تندر. همه خیلی دور از آن است جوتلند شمالی، جایی که ماجراجویی روزمره در انتظار ما بود ، بنابراین چند روز طول کشید تا بتوانیم از آنجا دور شویم.

هنگامی که سرانجام به شهرداری آلبورگ رسیدیم ، که این هفته از آن بازدید کردیم ، در واقع اولین چیز را مستقیماً به یکی از آشنایان قدیمی خود بردیم ، یعنی پارک در شهر Svenstrup. ما قرار بود عصر چهارشنبه اولین ارائه خود را به کتابخانه های Svenstrup ارائه دهیم و از چندین بازدید قبلی از پارک ، ما می دانستیم که این یک واحه عالی در وسط شهر است - یک مکان عالی کوچک برای نشستن و لذت بردن از بسته بندی ناهار. بنابراین ما این کار را کردیم.

در حقیقت ، ما آنجا نیز دوست خوبی داشتیم. او زیبا ، سفید مانند برف بود و به نظر می رسید از زندگی لذت می برد. نام او Svend بود - حداقل ما او را چنین صدا می کنیم. قو Svend. امروز بعد از ظهر ما دیگر او را ندیدیم ، زیرا تا انتها به پایین آب ننشسته بودیم ، اما کمی بیشتر در لبه پارک باقی ماندیم ، زیرا مدت زیادی پیش از مجبور شدن برای سخنرانی نداشتیم.

با اتوبوس از کپنهاگ به آلبورگ بروید - پیشنهاد را اینجا ببینید

ماجراجویی روزمره با سرعت لاک پشت

پس از چنین شروع شلوغ هفته - و به طور کلی پس از بازگشت به خانه به دانمارک - در روزهای آینده واقعاً نیازی به فعالیت های بزرگ نداشتیم.

ما از شرکت کنندگان در Kulturkaravanen پرسیدیم که مکانهای مجاور را برای یک شب اقامت چه توصیه می کنند ، و چندین نفر از آنها از دریاچه پولستروپ نام بردند که قبلاً هر دو واقعاً از آنها بازدید کرده بودیم. بنابراین می دانستیم که مکان مناسبی در این منطقه است.

همانطور که قبلاً مشخص بود ، شهرداری آلبورگ برای ما کاملاً بیگانه نیست. برعکس ، در واقع برای هر دوی ما بسیار خانگی است. برای مورتن حتی بیشتر ، زیرا این جایی است که وی بزرگ شده و بیشتر زندگی خود را هم در کودکی و هم در بزرگسالی زندگی کرده است. من در حال انتقال به شهرداری هستم ، اما از 6 سال گذشته هنوز در آلبورگ زندگی می کنم ، بنابراین به تدریج برای من خانه شده است.

بنابراین ما به سمت دریاچه پولستروپ پایین آمدیم و در طبقه اول پارک کردیم ، تا پایین آب. شب هنگام درب کشویی را باز گذاشتیم و به نظر می رسید بیرون در یک پناهگاه می خوابیم. 

خیلی حیرت انگیز بود تنها صداهایی که همه روزهای پنجشنبه و جمعه در کنار دریاچه می شنیدیم خروس فاخته ، قار قار قورباغه ها ، رپ مرغ های مایل به قرمز ، صدای مشتاق کل کلاس مدرسه بود که هر دو صبح پنجشنبه و جمعه را پشت سر می گذاشتند - و چند نفر را دیدند ماشین هایی که از جاده ماسه ای عبور می کنند. آه ، چه آرامشی.

ما روز را صرفاً پس از چند هفته پرتحرک کاملاً آماده کردیم: من با یک کتاب در دست مستقر شدم و متعاقباً یک دوچرخه سواری خوب کردم. مورتن چرت زدن را انتخاب کرد که به دنبال آن پیاده روی انجام شد.

در ماجراهای روزمره در دندانپزشک

روز جمعه با دندانپزشک در آلبورگ قرار ملاقات گذاشتم و تصمیم گرفتم در آنجا دوچرخه سواری کنم. نکته دیگری نیز وجود دارد که در مورد دریاچه پولوستروپ بسیار جالب است: وجود طبیعتی بسیار آرام و ایده آل و زیبا - و در عین حال بسیار نزدیک به مرکز آلبورگ که می توانید در آنجا دوچرخه سواری کنید.

بنابراین دوچرخه سواری کردم و به مرکز رسیدم و به اینجا رسیدم - علی رغم اینکه فقط به سفر به دندانپزشک احتیاج داشتم - ماجراجویی روزمره بعدی ام ، یعنی احتمالاً زیباترین صعود آلبرگ ، که در بلوار 5 واقع شده است.

در اینجا قسمت بزرگی از آلبورگ قدیمی با خانه سنگی ینس بنگ ، تالار شهر و رودخانه واقعاً بسیار گسترده و زیبا بر روی دیوارهای ورودی وجود دارد که نقاشی شده است - یک اثر هنری که قطعاً ارزش بازدید را دارد ، خواه به دندانپزشک آنجا بروید یا نه

پس از مراجعه به دندانپزشک ، برای دیدار با مورتن با دوچرخه سواری به آنجا رفتم که به Hesteskoen معروف است. مکانی که هر دو بارها در مورد آن شنیده ایم ، اما به طور باورنکردنی هرگز از آن بازدید نکرده ایم - علی رغم اینکه کمتر از 10 کیلومتر از مرکز شهر آلبورگ فاصله دارد.

آنچه ما یافتیم واحه ای واقعاً زیبا بود. یک قسمت ساحلی با اسکله های حمام ، مناطق سبز ، پناهگاه ها ، محل آتش سوزی و توالت عمومی - با تنها اشکال: این که منظره ای کاملاً به سمت Nordjyllandsværket در آن طرف آب وجود دارد.

این یک منظره فوق العاده جذاب نیست ، اما از طرف دیگر بسیار جالب است که اگرچه صنعت مشخصه Aalborg بسیار نزدیک است ، اما مکان بسیار خوبی برای آمدن و استحمام است ، در حالی که محیط اطراف بسیار خوش آب و هوا است.

موسیقی راک در ساحل

متأسفانه ، من و مورتن در اوایل روز به بیراهه رفته بودیم ، که شاید فقط نشانه این بود که پس از بازگشت چیزهای زیادی روی گوش هایمان مانده بود. اما در اینجا Hesteskoen فقط مکان مناسبی برای اقامت بود ، زیرا مکان های زیادی در مناطق سبز وجود داشت که در آن می توان تنها و بدون مزاحمت بود.

روز بعد با دختری به نام آسترید از "کیهان آسترید" قرار ملاقات گذاشتم که مثل ما نیز تمام وقت در ماشینش زندگی می کند. قرار بود در Fjord Rock در آلبورگ دیدار کنیم. این یک کنسرت رایگان تحت برنامه Kulturbroen در Vestbyen است.

مورتن در آن حضور نداشت - او یک روز خانه می خواست. این یکی از چالش هایی است که ما در زندگی در اتومبیل داریم: این که انتخاب یکی بیشتر از آن تأثیر بگذارد تا اینکه در آپارتمان زندگی کنیم. چون اگر می خواستم ماشین را به آلبورگ برسانم ، پس مورتن مجبور شد آنجا را دنبال کند و سپس روز خانه اش را آنجا بگذراند ، زیرا من هم خانه اش را با خودم بردم.

و این همان کاری بود که در نهایت انجام دادیم: مورتن اجازه داد خودش متقاعد شود و مرا به داخل منزل برد ، چون من بعد از همه چیز با آسترید توافق کرده بودم که باید ماشین را با خودم داشته باشم. در نهایت یک روز دوست داشتنی برای هر دوی ما رقم خورد.

بیرون رفتن و بودن در کنار چند نفر دیگر ، نوشیدن آبجو و شنیدن موسیقی خوب احساس خوبی داشت. در شش ماه گذشته ، من و مورتن تقریباً تمام وقت خود را با هم گذرانده ایم ، بنابراین با برخی از ورودی ها و محرک های دیگر افراد خوب بود.

ما یک بار دیگر در طبقه اول که درست کنار صحنه بود ، ماندیم. بنابراین ، به دلیل خوبی ، تا پایان مهمانی با ما بودیم و پس از آن به رختخواب رفتیم.

نمایش پرواز و چشیدن مزه ها

صبح ما از شهر خارج شدیم - حالا باید با کمی آرامش دوباره خوب شود. یا بنابراین در واقع کاملاً معلوم نشد. زیرا ما در نزدیکی فرودگاه ، جایی كه آن روز نمایش هوایی داشت ، بیرون رفتیم و به همین دلیل جنگنده های جت ، هواپیماهای مسافربری و هلیكوپترها در هوا غوغا می كردند و كم و بیش 6 ساعت ترفندها و نمایش های مختلف را انجام می دادند.

همه این مناظر مورتن نشست و به دوربین دوچشمی نگاه کرد. در همین حین ، دوچرخه سواری کردم و با دوچرخه سواری به آلبورگ برگشتم و در آنجا خواهرم را ملاقات کردم. ما پیاده روی طولانی را در امتداد تفرجگاه بندرگاه انجام دادیم در حالی که برخی از بی توجهی ها به این دلیل که به مدت نیم سال از یکدیگر دور نبودیم ، مورد توجه قرار گرفتیم.

سرانجام در خیابان غذای خیابان شهر ، جایی که هیچ یک از ما قبلاً در آنجا نبوده بودیم ، پایین آمدیم و با راحتی در یک مبل چرستفیلد بورگوندی که گفتگو می توانست بنشیند ، نشستیم. پس از آن ما به سمت غرفه های مختلف قدم زدیم و قبل از اینکه در امتداد ساحل آب با یک فنجان قهوه از Pandekagehuset در دست برویم ، طعم برخی مزه ها را چشیدیم.

ماجراجویی درست بیرون درب ورودی

به همین ترتیب هفته اول ماجراهای روزمره شمال جوتلند سپری شد. این یک شروع پرتحرک بود ، اما وقتی به اواسط هفته رسیدیم ، می توانستیم کارها را با آرامش شروع کنیم و فقط در جایی که بودیم استراحت کنیم بدون اینکه از این یکی به آن طرف برویم. ما در شهرداری آلبورگ تجربه های متنوع و دوست داشتنی داشتیم که با یک کنسرت هم طبیعت خارق العاده ای را ارائه می داد و هم فضای شهری جشن را.

وقتی به نقشه نگاه می کنم ، از کدام مکانها بازدید کردیم ، می توان دریافت که ما در شعاع 20 کیلومتری آلبورگ فقط ماشین دور می زدیم و اصلاً به ساحل شرقی خارج نمی شدیم ، اما احتمالاً بیشتر بیان اینکه ، نیاز ما این نبود که وقتی در هفته آخر مشغول بودیم ، بیش از حد ما را جابجا کنیم.

و این دقیقاً همان چیزی است که نکته مهم در مورد ماجراهای روزمره است: اینکه برای تجربه چیزی لازم نیست از محل زندگی خود دور شوید. ماجراجویی درست بیرون درب ورودی منتظر است.

ما توصیه هایی برای بازدید از این مکانها دریافت کردیم که به آنها نرسیدیم ، اما دیگران را به بازدید تشویق می کنیم:

از سفر لذت ببرید - ماجراجویی درست در آستان شماست!

در بالای صفحه می توانید فیلم را از آلبورگ مشاهده کنید.

از نسخه موبایل خارج شوید