انگکور وات و تجربیات معتبر در سفر خود به کامبوج نوشته شده توسط کامیلا کرنروپ

وقتی به کامبوج سفر می کنید، تجربیات در صف انتظار هستند
می نشینم و به سه ناخن آبی پایم نگاه می کنم. یکی از انگشتان پا در شرف افتادن است، اما فکر میکنم دو تای دیگر را با بزرگواری اجازه نگه دارم، حتی اگر اکنون شبیه چیزی هستند که باید قطع شود.
کفشهای کوهنوردیام بوی کپک میدهند، و هنوز آثار نیش زالو، ککهای ساحلی و پشهها را دارم. همه اینها فقط اثبات این است که من تازه به خانه برگشتم جنوب شرقی آسیا، به ویژه کامبوج، که - همانطور که من به سرعت متوجه شدم - چیزهای بیشتری نسبت به انگکور وات برای ارائه دارد.

از پنوم پن تا بقایای دوران استعمار فرانسه
همه چیز بیش از یک ماه پیش در بخش شمال شرقی کامبوج تا مرز با ویتنام آغاز شد. من پس از چند روز شلوغ در پنوم پن به استان دورافتاده راتاناکیری پناه برده بودم، جایی که به سرعت از حمل و نقل پر سر و صدا، زباله در خیابان ها و کوچه ها، گرمای شدید و هوای بد خسته شدم.
درعوض، ترجیح دادم به سمت شمال و به سمت شمال روستا بروم و در یک اقامتگاه فرماندار قدیمی فرانسوی که با سلیقه بازسازی شده بود در شهر کوچک بانلونگ اقامت کردم. این شهر به پارک های ملی منطقه نزدیک است و نقطه شروع پیاده روی در قلب جنگل های بارانی را تشکیل می دهد. سفر من به آنگکور وات از اینجا شروع شد.

بانوی تنها تقریبا 40 ساله به دنبال همراهان سفر در کامبوج
تصمیم گرفتم قبل از ادامه سفر به سمت انگکور وات، جنگل را کاوش کنم. زمانی که می خواهید در پارک ملی ویراچی پیاده روی کنید، باید مجوز و راهنما داشته باشید. من هر دو را در مرکز مرکزی پارک، که در حومه Banlung است، یک دوچرخه سواری کوچک از هتل دریافت کردم.
در دفتر کمی به من نگاه کردند در حالی که پرسیدم آیا شخص دیگری در یکی از روزها به مسافرت می رود که بتوانم همراهی کنم؟ آنجا نبود، آنها تازه رفته بودند، و از آنجایی که فصل بارانی و بحران مالی همزمان بود، در حال حاضر تعداد زیادی رزرو دریافت کردند.
من به تازگی 1 و نیم روز را در اتوبوس های محلی در جاده های خاکی کامبوج تحمل کرده بودم، با بچه هایی که بادام زمینی می خورند روی بغلم و تماشای موزیک ویدیوهای بی پایان بد در تلویزیون های قدیمی اتوبوس ها، که سطح صدای آن ها همچنان در حال افزایش بود. به عبارت دیگر، من آماده برگشتن نبودم، و تنها یک ثانیه طول کشید تا تصمیم گرفتم تنها بروم، حتی اگر از خانه احتمالاً تصور می کردم با دیگران بروم.
مرد کمی با احتیاط از من پرسید: "مامان جنگل را می شناسی؟" این س meال باعث شد در خاطره سفرهای قبلی خود در رودخانه ها دریبل بزنم آمازوناس و تا دامنه های لغزنده در جستجوی اورانگوتان ها در جنگل بارانی بورنئو. جو ، منظور من واقعاً کافی بود ، من کمی در مورد جنگل می دانستم ، اگرچه از تهیه راهنما بسیار خوشحال شدم.

برای مبارزه با زالو در فصل بارانی کامبوج
وقتی به کامبوج سفر می کنید، نمی توانید از تعقیب حیوانات خونخوار در جنگل نوردی اجتناب کنید. در فصل خشک این پشه ها هستند که بی امان حمله می کنند، در حالی که زالوها در فصل بارانی تسخیر می کنند. من حیوان دوم را قبل از عزیمت شخصاً نمی شناختم.
بنابراین، راهنمای شیرین و با ملاحظهام، من را با "جوراب زالو" مجهز کرد، نوعی کیسه ضخیم برزنتی بلند که به شکل جوراب است که کودکان در کریسمس هدایایی دریافت میکنند. او اعلام کرد: "آنها در برابر بدترین ها محافظت می کنند"، قبل از اینکه من خودم را به پشت موتور سیکلتش بیندازم، تا حدودی خیالم راحت شد و قبل از سفر به انگکور وات به سمت پارک ملی حرکت کردیم.
با پوشیدن جوراب های زالو تا زانو و کوله پشتی با بانوج، لباس، آذوقه به مدت سه روز، ووک و مسواک ضروری، بی سر و صدا از رودخانه بالا رفتیم و به سمت جایی رفتیم که از آنجا باید راه رفتن را شروع می کردیم. اولین شبی که قرار بود در روستایی بگذرانیم با یکی از اقلیت های قومی متعدد منطقه، مردم براو، که به گردشگران معدود پارک در ازای کمی پول برای خانواده، یک شب اقامت می دهند.
اقلیت های قومی پراکنده در جنگلی زندگی می کنند که از کامبوج به داخل امتداد دارد ویتنام و جنوب لائوس. اغلب آنها تکه ای از جنگل را پاک می کنند و برخی خانواده ها دور از تمدن در خانه های چوبی روی پایه ها زندگی می کنند.
در این روستا مردان بادام هندی پرورش میدادند و گاومیشهای آبی پرورش میدادند، در حالی که زنان جوجهها، خوکها و گلههای بزرگ کودکان را در کنار هم نگهداری میکردند. آنها از 14 تا 15 سالگی شروع به تشکیل خانواده در این مناطق می کنند تا بتوانند بخش خوبی از فرزندان از جمله درصد معینی از ضایعات را تولید کنند که در اثر بیماری ها و عدم رعایت بهداشت در دوران نوزادی می میرد.
بازدید از مردم براو
اقامت در روستا بسیار خوشایند بود و همه ارتباطات به زبان اشاره انجام می شد، زیرا مردم محلی مانند راهنمای من و اکثریت بقیه جمعیت کامبوج به زبان خمر صحبت نمی کنند.
بنابراین من هم زبان را رها کردم و ترجیح دادم در خانه ها قدم بزنم و اجازه دادم منتظر راهنمایم و غذای خوش طعمش باشم که او با حیله گری روی آتش به علاقه شدید بچه ها که در اطراف هجوم می آوردند آماده کرد. ما، اما همه آنقدر خجالتی بودند که نزدیکتر شوند.
صبح روز بعد مرد جوانی از روستا به ما ملحق شد که به عنوان راهنمای اضافی به سفر ملحق شد زیرا ما چیزهای زیادی برای حمل داشتیم. کمی دیگر به سمت مسیر پیادهروی حرکت کردیم و صبح روز بعد در حالی که آفتاب هنوز کم بود، پیاده روی خود را آغاز کردیم.
زمانی که به کامبوج سفر می کنید، در فصل بارندگی سطح آب به میزان قابل توجهی بالا می رود، به طوری که نهرها در فصل خشک به رودخانه تبدیل می شوند. وقتی از رودخانه ها رد شدیم تا گردن داخل آب رفتیم و چمدان ها را روی سرمان گذاشتیم. بنابراین ما تمام مدت خیس بودیم.
با رطوبت زیاد و طپش آفتاب زیاد مهم نبود و با اینکه چکمه ها سنگین بودند اما داشتنشان خوب بود چون زالوها با خوشحالی می پریدند و همه جا روی چکمه و جوراب زالو را گاز می گرفتند. ما مقداری سم داشتیم که روی نزدیکترین آنها میمالیم، اما نمیتوان تمام جانوران را از بدن دور نگه داشت، و اغراق نمیکنم وقتی میگویم حدود 50 زالو در روز میچینم - فقط باید میگرفتم. من به آن عادت کردم.
در رکاب جنگ ویتنام قبل از سفر به آنگکور وات ادامه می یابد
جنگل های بارانی در شمال کامبوج متراکم است و مسیرها در طول فصل بارانی باریک و چرب هستند. از میان انبوهها و بامبوها و دستهایمان را در جلوی خود قرار دادیم، از روی کندههای افتاده، در گل و لای لیز خوردیم و از روی رودخانهها پریدیم. پیدا کردن راه بسیار جالب بود، اما بسیار هیجان انگیز بود، و اغلب نمی توانستیم بیشتر از چند متر جلوتر را ببینیم.
زمانی که اردو زدیم و نودل خوردیم، دیری نپایید که از شدت خستگی در بانوج خود فرو رفتیم و خوابیدیم تا اینکه صبح روز بعد فریادهای گیبون ما را از خواب بیدار کرد.
ما در امتداد مسیر هوشی مین قدم زدیم که به آنجا می خورد شمال کامبوج. در چند جا اسلحه جا مانده بود که سربازان جنگ ویتنام آن را دور انداخته بودند. من سعی کردم تصور کنم که در دهه 70 یک سرباز آمریکایی در این لبه ها باید چگونه بود.
آب و هوا به تنهایی، زالوها و پشه ها یک فرد سفیدپوست را به شدت واکنش نشان می دهد، و آنها حتی برای ماه ها در اینجا بودند، و سپس در حال جنگ با نیروهای شناخته شده محلی بودند. خزیدن در این آب و هوای سرد و نگهبانی تمام مدت بدون اینکه بتوانید به درستی خود را جهتگیری کنید، باید بهطور غیرقابل توصیفی خستهکننده باشد. الان حتی بهتر میفهمم که چرا این همه سرباز از نظر روحی کاملاً شکسته به خانه بازگشتند.

سرانجام در تمدن کامبوج دوباره و ملاقات با انگکور وات
در روز آخر، شروع به احساس کردم که قدرتم کم کم از بین می رود. راه رفتن به مدت سه روز چیز خاصی نیست، اما در آن شرایط سه روز احساس میکردند که ده روز بود، و با افزایش تعداد تاولها، مشتاقانه منتظر پایان سفر بودم.
با رسیدن به رودخانه ای که قرار بود از آنجا به سمت خانه حرکت کنیم، چکمه ها و جوراب های زالویم را دور انداختم و مطمئن بودم که کمی زالو از زخم باز من روی پاشنه پا نشسته و غذا نمی خورد - سپس نشان دادم که وقت آن رسیده است. تغییر صحنه
چند ساعت بعد به هتل برگشتید ، تنها کاری که باید انجام دهید این بود که همه لباسهای خود را برای شستن دور بریزید ، لباس شنای خود را بپوشید و در صندلی آفتاب مشرف به آب نرم استخر بیفتید. عصرها در هتل غیرقابل توصیف بودند ، آشپزها خمرها را با فرانسوی در یک سمفونی فوق العاده ادغام می کردند و کم کم به خودم آمدم ، وسایلم را جمع کردم و مسیر را برای مقصد بعدی - آنگکور وات آماده کردم.

سه روز بود که در آنگکور وات "بیماری معبد" گرفتم
من را قبلاً ساعت هفت و نیم صبح راننده و راهنمای توکتوکم بردند. سفر از Siem Reap به Angkor Wat بسیار کوتاه است، و ناگهان شما در آنجا ایستاده اید - روبروی بزرگترین بنای مذهبی جهان و با دقت به پنج برج مشخص که در یک دریاچه کوچک با نیلوفرهای آبی منعکس شده اند خیره شده اید.
سفر به هزار سال قبل و تلاش برای درک اینکه چگونه یک میلیون نفر این منطقه را به یک کلان شهر پر جنب و جوش تبدیل کردند بسیار جالب بود. روز مدرن نیویورک و بنابراین بزرگترین جهان در زمان خود.
زیرساخت های خوب، منبع آب، کاخ ها، تعداد بی پایان معابد و خندق های عظیم در اطراف مهم ترین بره ها، همراه با کتیبه ها، نقش برجسته ها و مجسمه های مردمی فوق العاده باهوش. فقط فیزیک محدودیتهایی را در مورد اینکه چقدر میتوانید تحمل کنید تا زمانی که به کامبوج سفر میکنید، بگردید و ببینید، تعیین میکند، زیرا همیشه موارد بیشتری وجود دارد. تجربه کردن واقعاً عالی است، و خوشحالم که سه روز برای انجام آن وقت گذاشتم.
با دوچرخه در امتداد مزارع برنج در کامبوج
چیزی که من در سفر بیشتر دوست دارم این است که بینشی از زندگی روزمره در میان یک جمعیت پیدا کنم. وقتی به کامبوج سفر میکنید، وقتی دوچرخه کرایه میکنید و به سمت مناطق ماهیگیری میروید، متوجه میشوید، در امتداد مزارع برنج ادامه دهید و در روستاهای کوچکی که مردم به دیدن گردشگران عادت ندارند توقف کنید.
همه این کارها را در خارج از شهر کامپوت انجام دادم که بر روی رودخانه ای در قسمت جنوبی کشور نه چندان دور از ساحل واقع شده است. در سفر به کامبوج، دوچرخههای محلی را نیز میبینید، زیرا آنها وسیله حمل و نقل دیگری ندارند. بچهها لباسهای آبی و سفید مدرسهشان را میچرخانند، در حالی که زنان و مردان اجناس و اجناس را به بازارهای اطراف حمل میکنند.
من به اندازه کافی خوش شانس بودم که درست زمانی که فصل بارندگی شروع شد، آنجا بودم، زیرا آن زمان است که کشاورزان برنج را در مزارع مرطوب خیس می کارند که گاومیش های آبی تازه زیر پا گذاشته اند. در طول این مدت، مناظر به سایه های مختلف سبز روشن تبدیل می شود و از آنجایی که کامبوج عمدتاً مسطح است، تا آنجا که چشم کار می کند، یک "فرش برنجی" سبز جایگزین دیگری می شود.
نکات و داستان های سفر بیشتری می خواهید؟ پس با ما همراه باشید RejsRejsRejs صفحه فیس بوک

تنبلی زنده باد
یک سفر رفت و برگشت در کامبوج در یکی از جزایر در نزدیکی تفرجگاه ساحلی سیهانوکویل، میتوانید با شن و ماسه بین انگشتان پا و بینیتان در ابر به پایان برسد. من چهار روز را در کو رونگ ساملوم تقریباً متروکه گذراندم و با ایده یک خانه ییلاقی بدوی در ساحل و نام دلپذیر ساحل تنبل جایی که شما زندگی می کنید، فریب خوردم.
این یک بادبان دو ساعته است، و در طول فصل بارانی، قایق نمی تواند در پل پهلو بگیرد، بنابراین شما در ساحل شنا می کنید و وسایل خود را در یک ظرف ضد آب می برید.
عملا هیچ مهمان دیگری وجود نداشت، بنابراین آرامش خالص لازم بود. ضربان قلبم با گذشت روزها کاهش یافت و آرام آرام به یکنواختی نشست و در افق ناپدید شد. من در مثلث تنبلی بین ساحل، رستوران و خانه ییلاقی حرکت کردم تا اینکه خواندن رمان جنایی ام را تمام کردم و بلیط هواپیما به من یادآوری کرد که باید جدا شوم. سپس کوله پشتی ام را جمع کردم، شن ها را از صندل هایم زدم و به پنوم پن رفتم، از آنجا به خانه رفتم.
سفر خوبی به آنگکور وات و بقیه کامبوج داشته باشید!
این چیزی است که باید در سفر به کامبوج و آنگکور وات ببینید
- آنگکور وات
- پارک ملی ویرچی
- پنوم پن
- بایون
- چاو سی توودا
- رودخانه مکونگ
آیا می دانید: در اینجا 7 بهترین مقصد طبیعی در آسیا با توجه به میلیون ها کاربر Booking.com آورده شده است.
7: پای در شمال تایلند
6: کوتا کینابالو در بورنئو در مالزی
با ثبت نام در خبرنامه بلافاصله شماره های 1-5 را دریافت کنید و به ایمیل خوش آمدگویی نگاه کنید:
نظر اضافه کنید