نماد سایت RejsRejsRejs

دره Omo در اتیوپی: آزمون مردانگی ، الاغ خالی و AK47

اتیوپی - مرسی - مردم قبیله - سفر می کنند

دره Omo در اتیوپی: آزمون مردانگی ، الاغ خالی و AK47 نوشته شده توسط سورن بوند.

این سفر به دره Omo ، اتیوپی می رود

دارم می پرم توی هواپیما اتیوپیایی ها پایتخت ، آدیس آبابا و پرواز به اربا مینچ در جنوب کشور. در اینجا لبخندی گشاد روی صورت قهوه ای دوستانه به من می رسد: "خوش آمدید ، دوست من - خوشحالم که دوباره شما را می بینم!" من برای اولین بار در سال 2011 با Andualem آشنا شدم ، جایی که به عنوان مقدمه ای برای بازدید از "گرمترین مکان جهان" در شمال اتیوپی، هشت روز را در جنوب در دره Omo گذراند.

می خواستم بدانم آیا برای پروژه بعدی افراد قبیله ای ، به اندازه کافی مواد وجود دارد یا خیر. تا آنجا بود. 16 گروه قومی مختلف دره کاملاً متفاوت هستند و بسیاری از آنها بسیار بدوی و از راه دور زندگی می کنند. حالا دو سال بعد دوباره کوچک شده ام و این احساس درست است. Andualem مرا به چهار چرخ محرک می کشاند و راننده ما Asrat را معرفی می کند. آندولام می گوید: "من تویوتا را برای اینکه تو بیایی قرار دادم."

او یک پسر تازه نفس در اواسط سی سالگی است و بدون شک یکی از کسانی است که دره Omo و مردم آن را بیشتر می شناسد. او به انگلیسی روان و هفت زبان مختلف قبیله ای صحبت می کند و از کودکی به آن طرف دره سفر کرده است. در حالی که Asrat مخزن را پر می کند ، و همچنین بسیاری از قوطی های موجود در پشت بام ، من به همراه Andualem اعزامی را مرور می کنم.

ما یک برنامه شل داریم که به دیدار دو یا سه قبیله برویم و یک هفته در کنار آنها بمانیم. من می خواهم به دورترین روستاهایی بروم که تا آنجا که ممکن است تحت تأثیر تمدن نباشند. و سعی خواهم کرد برخی از مناسک بسیار خاص آنها را روی فیلم و تصاویر ثبت کنم.

یک ساعت پس از ترک تمدن ، تاریکی شروع به سقوط می کند. چراغهای جلوی ماشین مردان و پسران را که به همراه گاو به خانه می روند ، می گیرند. غرش حیوانات با رادیوی ماشین و صدای موتور یکنواخت مخلوط می شود و من از غروب خورشید از پنجره کناری لذت می برم.

سیل در سفر به دره Omo

ما این طرح را دنبال می کنیم و به سمت قسمت جنوبی دره Omo به سمت همان روستای چمری که دو سال پیش از آن بازدید کردم حرکت می کنیم. ما مطلع شده ایم که این روستا در حال آماده سازی یک تست مردانگی است. این یک آیین بسیار ویژه ای است که من موفق به تجربه آخرین بار آن نشدم و این بار نمی خواهم آن را از دست بدهم. اما ابرهای سنگین در افق به گونه ای نیستند که بتوان با آنها گفتگو کرد و ما با چندین باران باران تأخیر می کنیم.

بعد از 10 ساعت رانندگی ، ناگهان ماشین متوقف می شود و پرش یکنواخت از بین می رود. راننده با ناامیدی مشت را به فرمان می کوبد. جاده خاکی پر از گودال به یک حفره گل آلوده تبدیل شده است که حتی راننده چهار چرخ متحرک ما نیز باید خود را شکست خورده ببیند. Andualem با چراغ قوه در یک دست و بیل در دست دیگر پا به بیرون می گذارد. قسمت جلوی ماشین بخوبی درگیر خرابکاری شده است.

لاستیک ها چیزی برای گرفتن ندارند. باران کم کم می بارد و 10 متر جلوتر رودخانه کوچکی از جاده عبور می کند. آندوئالم با آرامش اظهار داشت: "ما تا فردا صبح اینجا خواهیم ماند." "باید صبر کنیم تا باران در کوه متوقف شود." بیل دیگری پیدا می کنم و با هم چرخ ها را آزاد می کنیم.

مردان بیکار و بشقاب

شکستن ردیف سعی می کنم موقعیت راحتی پیدا کنم ، اما خوابیدن غیرممکن است. کمتر از دو ساعت با روستا فاصله داریم ، جایی که جشن ها احتمالاً در آنجا آغاز شده است. خسته کننده، اذیت کننده. قرار بود که امشب آنجا بخوابیم ، اما در دره Omo بندرت طبق برنامه پیش می رود. من این را از قبل می دانستم.

هنوز هم یکی از دورافتاده ترین روستاهای دره Omo را انتخاب کردم که بسیار کم به آنجا می رود. اگر می خواهید کار را برای خود کم کنید ، می توانید از روستاهایی که نزدیک جاده هستند بازدید کنید. از طرف دیگر ، آنها به گردشگران عادت دارند - نوعی که نیم ساعت می ماند و برای گرفتن عکسهای سریع با بومیان هزینه می کند. این باعث نابودی روستاها و برداشت آنها از دنیای خارج می شود و من در این امر سهیم نخواهم بود.

در اوایل روز ، ما از کنار گروهی از پرستاران رد شدیم که با لباسهای شگفت انگیز از جاده بیرون پریدند و به امید کسب یک سکه ، رقص را آغاز کردند. آنها بسیار متمایز و فتوژنیک هستند. سوراخ های بزرگی در گوش و لب های زنان مورسی وجود دارد که با دیسک های چوبی یا سفالی پر شده است. قطر برخی از آنها تا 15 سانتی متر است و از آنجا اصطلاح «متخصصان صفحه» است.

این زمانی بود که یکی از نظر سیاسی چندان درست نبود. از نظر ما دیوانه وار به نظر می رسد ، اما از نظر مورس ها این نشانه زیبایی است. چنین عملکردی برای جلب رضایت بیشتر گردشگران کافی است. اما من چیز واقعی را می خواهم و به همین دلیل در یک چاله گل گیر کرده ام.

من لجبازی خود را لعنت می کنم ، اما سپس به ذهنم خطور می کند که دقیقاً این نیروی محرک ، شگفت انگیزترین تجربه ها را در سراسر جهان به من داده است. ماجراجویی من معمولاً از جایی شروع می شود که جاده به پایان می رسد.

پروازها به اتیوپی را در اینجا پیدا کنید

استقبال گرم از مردم چکش

سرانجام من روی صندلی عقب می خوابم. وقتی دوباره بیدار می شوم ، هنوز تاریک است ، اما باران قطع شده است. سطح آب در "رودخانه" کاهش یافته است ، و یک ساعت بعد ما توده های آب را مجبور می کنیم. ساعت سه شب است که به روستا می رسیم.

مردم هامر بسیار بدوی زندگی می کنند. چراغ های جلو جیپ گروهی از کابین های کاهگلی را در اطراف یک فضای باز نشان می دهد. درخشش ضعیف یک شومینه در پشت دسته ای از شبح های باریک ناپدید می شود. سه مرد برای پذیرایی از ما آمده اند.

من بلافاصله نیلامان را که در سال 2011 با او زندگی کردم روبرو می کنم. او همچنین مرا می شناسد و با لبخندی گشاد و دست دادن محکم از من استقبال می کند. من با ادب به یک کابین کوچک معرفی می شوم. این اتاق با دو "تخت چوبی" ابتدایی و یک تکه مبلمان شبیه یک میز کاملاً مبله شده است.

روی یک تخت مردی خوابیده است. به نظر نمی رسد که در اینجا پشه وجود داشته باشد و نباید فصل مالاریا باشد. پشه بند را می اندازم و خسته روی تخت دیگر می افتم.

اطلاعات بیشتر در مورد اتیوپی را اینجا بخوانید

قهوه و استخوان نازک

در ساعت پنج و نیم بعد از یک خواب شبانه بی قرار از خواب بیدار می شوم. سرتاسر بدنم خارش دارد و من 18 گزش پشه را می شمارم. آندوالم سرش را به در می زند و توضیح می دهد كه یار جانبی من روی تخت مالاریا دارد. باشکوه. مگر می شد دیشب این حرف را نزد؟

کنجکاوی در مورد آنچه که روز به ارمغان می آورد ، به سرعت از نگرانی در مورد اینکه آیا یکی از 18 پشه ناقل انگلی است ، غلبه می کند. روز مانند هر روز دیگر در یک روستای هامر در اتیوپی آغاز می شود.

ما در کابین نیلامان جمع می شویم ، اتاق متشکل از یک اتاق بزرگ ، بسیار تاریک و دودی است. تنها منبع نور ، جگرهای موجود در شومینه روباز است. چند دقیقه طول می کشد تا به تاریکی عادت کنید. از این روستا به ندرت بازدید می شود ، بنابراین لذت و کنجکاوی زیاد است. ده جفت چشم بزرگ به من خیره می شوند و من به عقب خیره می شوم. مثل این است که به عصر حجر برگردید.

مردان ، زنان و کودکان در امتداد دیوارها نشسته اند. آنها رشته های کمی از پوست حیوانات را بر روی بدن خود حمل می کنند. دکوراسیون زنانه از دستبندهایی ساخته شده از فلز یا حصیری ساخته شده است. بلافاصله به من برخورد می کند که کلبه به درستی تزئین شده است. هر چیزی جای خودش را دارد و هیچ چیز دروغ و جاری نیست. کف زمین است ، اما تازه جارو و خوب است. روی شومینه یک کتری و دیگ بزرگ فلزی ایستاده است.

آنها بدیهی است که آن را از خارج دره Omo معامله کرده اند ، یا Andualem آن را با خود داشته است. این بار 50 کیلو برنج و 20 کیلو پوسته قهوه هدیه داشتیم. برنج یک مکمل مهم برای رژیم غذایی آنها است و پوسته های قهوه در حال سرو هستند. آنها را با آب می جوشانند و به مایع قهوه ای روشن می اندازند ، که در یک پوست کدو تنبل خرد شده به اندازه نصف فوتبال ریخته می شود.

جمجمه دور می زند و ما به نوبت می نوشیم. طعم دانه و فقط کمی قهوه دارد. برخی از استخوان های پوست حیوانات روی یک بشقاب چوبی در اطراف عرضه می شود. خانواده نیلامان بی سر و صدا با هم صحبت می کنند و نگاهم می کنند. چند مرد دراز کشیده و در حال استراحت هستند. یک زن هسته ذرت را بین دو سنگ آرد خرد می کند در حالی که سینه های برهنه او به عقب و جلو آویزان می شوند.

در اتیوپی به پیاده روی بروید - پیشنهادات سفر را اینجا ببینید

تعداد زیادی ماسا

من از کابین خارج می شوم در بیرون ، دو کودک کوچک کثیف در حالی که خورشید غروب می کند ، روی زمین بازی می کنند. مادران آنها موهای یکدیگر را مرتب می کنند. یک توده خاک رس مایل به قرمز به آرامی به مو آغشته می شود به طوری که مانند نوارهای رستایی بهم می پیوندد. این مدل مو زمان بر و نشانه زیبایی در دره Omo است. سکوت به تدریج با آواز و صداقت شکسته می شود - مهمانی در شرف شروع است و مردم به تعداد زیادی از روستاهای همسایه می رسند.

مدتهاست که همه آماده شده اند برای گاوبازی ، پرش با گاو نر، که باید قبل از غروب خورشید انجام شود. Tirespring یک تست مردانگی در بین افراد چکش است ، که همه پسران نوجوان باید آن را به عنوان بخشی از رشد خود انجام دهند. آنها احترام به دست می آورند و در ردیف مردان پذیرفته می شوند. در زیر نیم سقف برگ نخل ، گروه بزرگی از مردان جوان نشسته اند.

آنها "ماسا" هستند - یعنی. لیسانس هایی که خودشان این آئین را گذرانده اند. اکنون آنها از یک روستا به روستای دیگر در اطراف دره Omo سفر می کنند تا اینکه ازدواج می کنند تا از طریق این مراسم به پسران دیگر کمک کنند. یک دوربین را از خودم دور می کنم و با دوربین دیگر از آنها فیلم می گیرم. آنها به سرعت جادوی دوربین را درک می کنند و به زودی به سمت راست و چپ عکس می گیرند. گروهی از دختران نیمه برهنه در حالی که آواز و یکنواختی در شاخهای خود آواز می خوانند و از روی پای حرکت می کنند ، با سرپیچی در میان جمعیت می رقصند.

آنها وقتی از طرف هم سن و سالان خود عکس گرفته می شوند ، فریاد می کشند و خود را در معرض دید سرگرم کننده برای پسران می بینند. به سختی دوربین را پس می گیرم و ماسا ها بلافاصله برای عکس های گروهی با گریم های احمقانه عکس می گیرند. سرگرم کننده است و زمان می گذرد. ما بدون صحبت کردن به همان زبان ارتباط برقرار می کنیم. گروه سوم مردان پیر از دور به ما نگاه می کنند.

آنها کوچک هستند اما برای فریب دادن خیلی پیر هستند. در عوض ، آنها به عمق کوزه های سفالی نگاه می کنند ، که امروز صبح پر از یک نوشیدنی تخمیر شده بود. لباس سنتی مردان با AK47 تکمیل می شود. متأسفانه ، به دلیل درگیری در سومالی همسایه ، که باعث بی ثباتی کل شاخ آفریقا می شود ، در میان بسیاری از قبایل جایگاه خود را کسب کرده است.

یک سفر فرهنگی در دره Omo انجام دهید ، پیشنهادات سفر را اینجا ببینید

                                                                 

آیا میدانستید: در اینجا 7 تا از بهترین بازارهای غذایی محلی دانمارک وجود دارد!

7: بازار سبز در کپنهاگ
6: بازار اکو در راندرز
با ثبت نام در خبرنامه بلافاصله شماره های 1-5 را دریافت کنید و به ایمیل خوش آمدگویی نگاه کنید:

خبرنامه ماهانه چندین بار ارسال می شود. ما را ببینید سیاست داده در اینجا

                                                                 

گاوبازی در دره Omo

در اواسط بعد از ظهر همه ما در میدان بزرگ اطراف یک درگاه شاخه جمع می شویم. یک گاو نر به صورت نمادین کشیده می شود و به این ترتیب است که مردم چکش احترام خود را نسبت به حیوانی که برای زنده ماندن کاملاً به آن وابسته اند نشان می دهند. برخی از زنان جوان شاخه های نازکی را به ماسه های انتخاب شده تحویل می دهند تا شلاق بخورد. با اکراه ، مردان اجازه می دهند شاخه ها از پشت زنان برهنه شوند ، اما زنان مین را ترجیح نمی دهند.

این آیین کوچک طعم پیش غذایی آنچه در روز ازدواج آنها در انتظار است است. پشت زنان متاهل پس از شلاق با زخم های طولانی پر می شود. هنگامی که یک زن در حال ازدواج است ، اجازه می دهد تا زمانی که خودش می خواهد شلاق بخورد. این نشانه ایثار و فداکاری نسبت به شوهر و قبیله او است. هرچه درد بیشتری تحمل کند ، پیوند محکم تری ایجاد می کند. انتظار می رود که در صورت نیاز ، مرد با جان خود از او محافظت کند. عشق واقعاً درد می کند.

ماسا های دیگر مشغول اسیر کردن 16 گاو نر هستند که در منطقه آزاد می گردند. وقت خودش را می گیرد. آنها گاوچرانهای ماهری هستند که گاوها را از شاخ می گیرند و آنها را برای این مراسم اسیر می کنند. سپس گاوها به صف می شوند ، در حالی که مردان دیگر اطمینان حاصل می کنند که فرار نمی کنند. گروهی از زنان در اطراف میدان با خوشحالی می رقصند. بقیه روستا و همه مهمانان دایره ای در اطراف میدان تشکیل می دهند ، می رقصند و در عین حال مطمئن می شوند که گاوها نمی توانند فرار کنند.

وقتی سرانجام همه گاوها جمع شدند ، مرکز مراسم فرا می رسد. پسری که احتمالاً حدود 15 سال دارد آماده است. او کاملاً برهنه است ، اما به نظر نمی رسد که این مسئله ذره ای او را آزار دهد. ماساها اطمینان حاصل می کنند که گاوها کاملاً نزدیک و نسبتاً بی حرکت ایستاده اند. سپس پسر در حالی که همه ما از هیجان زوزه می کشیم ، دویدن متمرکز را اجرا می کند.

با قبایل اتیوپی در دره Omo دیدار کنید و سفر خود را در اینجا رزرو کنید

برای شرمساری یا یک مرد واقعی

او بدون زحمت به پشت اولین گاو نر می پرد و با دویدن زیبا از پشت 15 نفر دیگر قبل از پریدن به طرف دیگر ادامه می دهد. اگر پسر با دویدن خود سقوط کند یا شکست بخورد ، شرم بزرگ روستا و خانواده اش - و خودش است. چیز جالبی که تجربه کردم ، توجه به چگونگی تمرکز همه افراد بر این مراسم بود. شکی نیست که باعث تقویت وحدت روستا می شود.

پسر برمی گردد و جهش گاو نر را به ترتیب معکوس تکرار می کند. یک گاو نر حرکت می کند ، پسر برای مدت کوتاهی جای خود را از دست می دهد و در آستانه سقوط بین حیوانات بزرگ است. در آخرین لحظه ، او تعادل خود را بازیابی می کند و کاهش ها را مدیریت می کند. گاو سرسخت از ماسا سیلی می زند و صاف می شود. فقط پس از هفت مسابقه پسر متوقف می شود و گاوها آزاد می شوند. او این مراسم را با شجاعت انجام داده و اکنون او را مرد می دانند. فقط چهار مسابقه لازم است تا خانواده وی بتوانند افتخار کنند.

این آئین کاملاً تمام شده است و پیرمردها به خانه می روند. اما جوانان تا اواخر شب میهمانی می کنند ، زیرا اکنون آنها فرصتی نادر برای آشنایی جدید با سایر روستاها از دره Omo دارند. کمی در شک و تردید اگر من خیلی پیر هستم ، چند ساعت با جوانان کنار می مانم تا سرانجام به اتاق خود برگردم.

برای چند روز آینده ، من تصورات را جذب می کنم و زندگی در یک روستای چکش را تجربه می کنم. نیلامان پیشنهاد کرده است که مرا به اطراف نشان دهد. شاید ما قصد شکار داریم. شاید ما در حال سرقت عسل از زنبورهای عسل در درختان اقاقیا هستیم. یا با گاوها به پیاده روی می رویم. مهم نیست. حس زمان در اینجا به همان سادگی از بین می رود. خودانگیختگی حاکم است و برنامه ریزی یک پدیده ناشناخته است.

سفر به دره Omo در اتیوپی تجربه ای بود که به زودی فراموش می کنم.

درباره سایر کشورهای مهیج آفریقا در اینجا بخوانید

از نسخه موبایل خارج شوید